loading...
Www.Atoz.Rzb.Ir | با این آدرس وارد شوید
تابلو خبر ای تو زد فا


 از این پس می توانید در سایت مطالب خود را منتشر کنید کافیست لوگین کنید!

http://atoz.rzb.ir/temp/m98/icon_dot.gifبرای تبادل لینک با ما میتونید اینجا کلیک کنید.

http://atoz.rzb.ir/temp/m98/icon_dot.gifبرای تبلیغات میتونید اینجا کلیک کنید.

http://atoz.rzb.ir/temp/m98/icon_dot.gifقالب سایت ثبت به اسم مالک ثبت شده و در صورت کپی برداری پیگرد قانونی دارد.

http://atoz.rzb.ir/temp/m98/icon_dot.gifاین سایت در ستاد ساماندهی به پایگاه های اینترنتی ثبت شده است

با عضویت میتوانید از امکاناتی مثلچت روم، بازی آنلاین،تعبیر خواب،فال حافظ،آپلود فایل و ... بهره مند شوید!برای عضویت کلیک کنید.

آخرین ارسال های انجمن
پوریا بازدید : 467 جمعه 03 آذر 1391 نظرات (0)

 

اون موقها توی دهه شصت اینطوری نبود که ادم کوته ها بودن پری مهربون بود همش چیهای عجیب غریب بودن یه روزگاری بود همه راحت خندون کسی مدرسه نمیرفت الکی بهش بیست میدادن خیلی خوب بود یادش بخیر 
پ ن : مطلب بالا جهت کم نیاوردن در رفاه دهه شصتیها از دهه هفتاد و هشتادیهاست هیچ ارزش دیگری ندارد


تو تاکسی نشـسـته بودم داشتم اس ام اس بـازی میـکردم ، خسـه شدم. گوشـیمـو دادم بـه بـغل دستـیم گفتم خودت ادامه بده...
لامصب کاملاً در جریان بود! 



ارزوهای من از ابتدا تا کنون:
3 سالگی: ارزو داشتم بادکنک فروشی داشته باشم.
7 سالگی: ارزو داشتم معلم باشم. اما بد دیدم دانش اموزا معلما رو اذیت میکنن.
10 سالگی: ارزو داشتم خلبان بشم. اما تو فیلما دیدم هواپیما ها سقوط می کنن.
15 سالگی: ارزو داشتم دکتر بشم. اما بد دیدم همه دکترن که!
19 سالگی: دوست داشتم به جای استیو جابز(بنیانگذار اپل) باشم. که دیدم اونم فوت کرد.
الان به این ارزو ها می خندم و فقط می خام پولدار باشم. هرچند وقتی که بمیرم تو اون دنیا به این ارزومم می خندم.
اه حالم بهم خورد چقدر افسردم من. اخه نیست خیلی شادین شماها گفتم یه مطلبه فلسفی غمناک باهاتون کار کنم . 

 

دیروز خیلی فکر کردم دیدیم یکی از مهم ترین اختراعات بشر کشف غذا بوده وهست اگه غذا اختراع نمیشد الان نسل انسان ها منغرض میشد حالا اومدیم و غذا اختراع شد حالا کی میدونه اگه دستشویی اختراع نمیشد چه اتفاقی می افتاد؟؟؟؟؟؟؟




مرد خود پسند و مغروری بالای سر کشاورزی ایستاده بود ،
و کار کردنش را نگاه می کرد.
پس از مدتی مرد با غرور گفت:
بکار؛ بکار؛ که هر چه بکاری ما می خوریم !!!
کشاورز گفت: نوش جان، من یونجه میکارم..!
:)) 





بچگی هام اینو تعریف می کردم بعدم خودم و اطرافیان از خنده غش می کردیم !!!
یه روز یه الاغه خط چشم می کشه از تو جنگل که رد می شده حیوونا نگاش می کردن برمی گرده بهشون می گه چیه آهو ندیدید
من به این می خندیدم بچه بودم بزرگترا به چی این می خندیدن؟ 




غظنفر سوار هلی کوپتر میشه میره از اولی میپرسه آقا شما قرمتونه اون میگه نه بعدی میپرسهاونم میگه نه میره به خلبان آقا لطفا اون پنکه بالایی رو لطفا خاموش کنید هیچ کس گرمش نیست

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    از سایتمون خوشتون اومد؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 740
  • کل نظرات : 54
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 230
  • آی پی امروز : 25
  • آی پی دیروز : 62
  • بازدید امروز : 164
  • باردید دیروز : 145
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 164
  • بازدید ماه : 3,714
  • بازدید سال : 37,172
  • بازدید کلی : 1,044,775
  • تبلیغات
    http://up.atozfa.ir/ads/120_240_ads.png